گیج و تنبل
سه شنبه شروع مدارسه! دوباره اون روزهایی که نمیدونم چجور شب میشه داره از راه میرسه!
چقدر گنگ و گیجم! نمیتونم تو مسیر قرار بگیرم! فقط دارم گیج میزنم و میگردم ...
از شنبه، از اول تابستون، از اول مرداد، از ۲۰ ام، هیچکدوم از این تاریخا نتونست به زندگیم نظم بده...
حالا امیدم به اول مهر...
کاش این ماه باردار نشم، خیلی استرس دارم!!!!
اگر باردار بشم خیلی اوضاع خیط میشه... البته من میسپرم به تنبلی تخمدانم که سالی به ۱۲ ماه یه فولیکول ازاد نمیکنه...
گیجم و گیجم و گیج...
دلم یه پشتیبان میخواد، یه کسی که همش بهت تشر بزنه، هی برنامه هاتو گوش زد کنه، راهنماییت کنه، اگر منحرف شدی دعوات کنه...
باید قبول کرد که با شرایط من نیاز به یه نیروی محرکه دارم...
من دیگه باور دارم که طبل توخالی ام و در این وهله ی زمانی انگیزه ی من در نازلترین حالت ممکنشه...!
انگار از خودم دست کشیدم و توقعی ندارم از خودم!!!!!
این منم واقعا؟!
حالم از خودم بهم میخوره!
دلم میخواست میتونستم بزنم تو گوش خودم و با خودم دعوا کنم!
این من رو دوست ندارم!